{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ای دشمنان بی حیا در جهل خود بمیرید دست مرا جدا کنید آب از کفم نگیرید ره را به آب نبندید گل تاب غش ندارد ششماهه حسینم تاب عطش ندارد دار و ندار من را دشمن به خون کشیده زهرا کنارم آمد با قامت خمیده
ای همه پشت و پناه و یاورم ای علمدار سپاه و لشکرم بود امیدم تا مرا یاری کنی سال ها بهرم علمداری کنی ای دریغا شد امیدم نا امید بی برادر گشتم و پشتم خمید
سقائی و سیراب شد از خون تو شمشیر پوشانده ز چشمم بدنت را سپه تیر از بس که سراپا همه خونین بدنی تو باور نکنم هیچ که عباس منی تو لب تشنه ، لب آب بنازم ادبت را گریان و خجالت زده بوسم دو لبت را
ارباب صدای قدمت می آید........هنگامه اوج ماتمت می آید ما در تب داغ و غم تو می سوزیم........چند روز دگر محرمت می آید.
بر گلستان ولایت تاختند، غنچه را با لاله پرپر ساختند، غنچه زیرخاروخس افتاده بود، باغبان هم از نفس افتاده بود، ظلم و طغیان و جنایت زاده شداین چنین مزد رسالت داده شد.
دیده بگشا که طبیبت سر بالین آمد دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد دیده بر هم منه ای سرو بخون غلطیده تا نگویند حسین داغ برادر دیده دیده بگشا که طفلان همه غوغا دارند جرعه آب روان از تو تمنا دارند
لب تشنه بر لب آب، از خون وضو گرفتم پاداش نوکری را،خون گلو گرفتم من افتادم از پا، او می زند به سینه لب تر نکردم از آب ، یاد لب سکینه دستم زتن جدا شد، در راه دین فدا شد
گر لب نزدی به آب دریا ، عباس..........دریای ادب میان لبهای تو بود
آن چنان کز برگ گل، عطر گلاب آید برون.....تا که نامت میبرم از دیده اشک آید برون یا قمر بنی هاشم(ع)
اگر حسین (ع)ما نبود عشق این همه زیبا نبود چیزی به اسم عاشقی توسینه ی دنیانبود
هز عرش،از میان حسینیه ی خدا آمد صدای ناله ی حی علی العزاء جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد گفتند: تسلیت همه بر ساحت خدا
یاد حسین و لب عطشان او وان لب خشکیده طفلان او ساقی کوثر پدرت مرتضی است کار تو سقای کربلاست دست تو شد دست شه لافتی خط تو شد خط امان خدا
می زند نیش سکوتت به دل من،پسرم لب بگشا کشت مرا خنده دشمن، پسرم چشم خود واکن و یک بار دگر حرف بزن از لب تشنه و سنگینی آهن، پسرم نتوان گفت که از داغ تو بر من چه گذشت هیچ کس را نبود تاب شنیدن،پسرم
آهسته میگویم نکند بشنود رباب تا مرگ اصغرش سی و چند روز مانده است ....
علامت اختصاصى: "84بيست" از صبح ولادت ، تا شام شهادت/ای شمس ولایت ، عباس فدایت...السلام عليك يا قمر بنى هاشم*
مستم اگر من، مست حسینم زباده او،بشور و شینم عشق حسین است، باغ بهارم ولایت او دار و ندارم به آسمان دلم ماه حسین است به کشور قلب من، شاه حسین
ای دشمنان بی حیا در جهل خود بمیرید دست مرا جدا کنید آب از کفم نگیرید ره را به آب نبندید گل تاب غش ندارد ششماهه حسینم تاب عطش ندارد دار و ندار من را دشمن به خون کشیده زهرا کنارم آمد با قامت خمیده
ای همه پشت و پناه و یاورم ای علمدار سپاه و لشکرم بود امیدم تا مرا یاری کنی سال ها بهرم علمداری کنی ای دریغا شد امیدم نا امید بی برادر گشتم و پشتم خمید
سقائی و سیراب شد از خون تو شمشیر پوشانده ز چشمم بدنت را سپه تیر از بس که سراپا همه خونین بدنی تو باور نکنم هیچ که عباس منی تو لب تشنه ، لب آب بنازم ادبت را گریان و خجالت زده بوسم دو لبت را
ارباب صدای قدمت می آید........هنگامه اوج ماتمت می آید ما در تب داغ و غم تو می سوزیم........چند روز دگر محرمت می آید.
بر گلستان ولایت تاختند، غنچه را با لاله پرپر ساختند، غنچه زیرخاروخس افتاده بود، باغبان هم از نفس افتاده بود، ظلم و طغیان و جنایت زاده شداین چنین مزد رسالت داده شد.
دیده بگشا که طبیبت سر بالین آمد دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد دیده بر هم منه ای سرو بخون غلطیده تا نگویند حسین داغ برادر دیده دیده بگشا که طفلان همه غوغا دارند جرعه آب روان از تو تمنا دارند
لب تشنه بر لب آب، از خون وضو گرفتم پاداش نوکری را،خون گلو گرفتم من افتادم از پا، او می زند به سینه لب تر نکردم از آب ، یاد لب سکینه دستم زتن جدا شد، در راه دین فدا شد
گر لب نزدی به آب دریا ، عباس..........دریای ادب میان لبهای تو بود
آن چنان کز برگ گل، عطر گلاب آید برون.....تا که نامت میبرم از دیده اشک آید برون یا قمر بنی هاشم(ع)
اگر حسین (ع)ما نبود عشق این همه زیبا نبود چیزی به اسم عاشقی توسینه ی دنیانبود
هز عرش،از میان حسینیه ی خدا آمد صدای ناله ی حی علی العزاء جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد گفتند: تسلیت همه بر ساحت خدا
یاد حسین و لب عطشان او وان لب خشکیده طفلان او ساقی کوثر پدرت مرتضی است کار تو سقای کربلاست دست تو شد دست شه لافتی خط تو شد خط امان خدا
می زند نیش سکوتت به دل من،پسرم لب بگشا کشت مرا خنده دشمن، پسرم چشم خود واکن و یک بار دگر حرف بزن از لب تشنه و سنگینی آهن، پسرم نتوان گفت که از داغ تو بر من چه گذشت هیچ کس را نبود تاب شنیدن،پسرم
آهسته میگویم نکند بشنود رباب تا مرگ اصغرش سی و چند روز مانده است ....
علامت اختصاصى: "84بيست" از صبح ولادت ، تا شام شهادت/ای شمس ولایت ، عباس فدایت...السلام عليك يا قمر بنى هاشم*
مستم اگر من، مست حسینم زباده او،بشور و شینم عشق حسین است، باغ بهارم ولایت او دار و ندارم به آسمان دلم ماه حسین است به کشور قلب من، شاه حسین
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}